به آترینبه آترین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

به آترین کوچولوی بزرگ

بدون عنوان

سلام به دوستان عزیز   من یه مدت نبودم ، امروز اومدم ، عکس جدیدم رو گذاشتم. متاسفانه من مریض شدم ،  بدجور سرفه میکنم ، برای اولین بار توی این بیست ماه از زندگیم آنتی بیوتیک میخورم. خیلی تلخه! ولی چاره ای نیست. از 29 بهمن قراره به مدت 5 روز آزیترومایسین بخورم. ...
1 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام به همه بزرگا و کوچولوها  من  بیست و ششم آذر وارد هفت ماهگی شدم و غذای کمکی رو شروع کردم، ولی دو تا اتفاق مهم هم توی این ماه برام افتاد، اولی که باعث نگرانی مامان و بابام شد بیمار شدنم بود (دوم دی) ولی اتفاق دوم که اونها رو خیلی خوشحال کرد دندون درآوردن من بود(هشتم دی). عکس من و دندونهام عکس دندونی من   عکس من، روزی که دندون در آوردم ...
19 دی 1392

بدون عنوان

سلام نی نی های عزیز من امروز وارد شش ماهگی شدم . بابا و مامانم رو می شناسم ، صداشون و قیافشون رو تشخیص میدم . وقتی می بینمشون خوشحال می شم و بهشون می خندم .  مامان و بابای من مثل هم سن و سالام ، همیشه کنارم نیستند.  از این موضوع هم اون ها ناراحتند و هم من . مخصوصا الان که دارم خوب میشناسمشون . وقتایی که نمی بینمشون بی قراری می کنم . آخه میدونید : مامان و بابای من هر دو پزشک هستند. اردیبهشت ماه امسال هر دو امتحان تخصص دادند(قبل از به دنیا اومدن من) . نتایج امتحانشون رو اوایل مرداد ماه(پنج هفته بعد از به دنیا اومدن من) اعلام کردند خوشبختانه هر دو قبول شدند بابا رشته تخصصی روانپزشکی و مامان بیهوشی . همه خوش...
25 آبان 1392

بدون عنوان

  سلام به دوستان من دوشنبه سیزدهم آبان برای اولین بار موهام رو کوتاه کردم، بعد از حموم کردن اومدم تو تختم پیش عروسکهام. عکس پایینی قبل از کوتاه شدن موهامه. ...
16 آبان 1392

بدون عنوان

سلام به نی نی ها و بچه ها و مامان باباها به آترین عزیز این روزا خوب وزن گرفته، جدیدا روروک سوار میشه، خیلی هم دوست داره، فکر کنم توی این عکس معلومه.....   ...
12 آبان 1392

بدون عنوان

سلام به همه دوستان من چند روزی نبودم، چون بالا ومامانم سرشون شلوغه، آخه رفتن دانشگاه.من از این چیزا زیاد سر در نمیارم، حتما خوبه دیگه. یه برنامه لالایی صوتی و نوشتاری هست بابام برام دانلود کرده، بعضی وقتا کمک میکنه بخوابم، به امتحانش می ارزه.
13 مهر 1392